انریکه ایگلسیاس پسر خولیو ایگلسیاس خواننده و ترانهسرای بینالمللی است که از سال ۱۹۹۴ به شکل جدی وارد حرفه موسیقی شده است. پیشهٔ انریکه ایگلیساس در کمپانی مستقل فنوسویا شروع شد که به او یاری کرد تا به یکی از محبوبترین هنرمندان آمریکای لاتین و بازار موسیقی ایالات متحده و جهان تبدیل شود، با فروشی که بیشتر از اکثر آلبومهای سبک موسیقی لاتین دیگر هنرمندان در آن دوره زمانی بود. پیش از سال ۲۰۰۰ او گذاری به جریان اصلی بازار انگلیسی زبان کرد و یک قرارداد منحصربهفرد را برای چند-آلبوم با شرکت یونیورسال میوزیک به مبلغ بیسابقهٔ ۴۸٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار امضا کرد تا بخش لاتین این شرکت آلبومهای اسپانیولی وی و شرکت اینتراسکپ آلبومهای انگلیسی او را منتشر نماید.
با مجموع حدود ۱۴۰ میلیون آلبوم و ترانههایی که تاکنون از وی به فروش رفته، لقب پرفروشترین هنرمند لاتین تاریخ را به خود اختصاص داده است. ۱۵۰ تا از آهنگهای او در بین کلیهٔ جداول بیلبورد شمارهٔ یک شدهاند و از میان آنها ۵ آهنگ ایگلسیاس در جایگاه شماره یک در ردهٔ جدول صد آهنگ برتر بیلبورد را دارند و او با ۲۶ آهنگ بیش از هر خوانندهٔ دیگری در جدول بهترین آهنگهای لاتین بیلبورد آهنگ شماره یک دارد؛ و یکی از آهنگهای او با ۴۱ هفته شماره یک بودن رکوردار پردوامترین آهنگ این جدول میباشد. همچنین او با ۱۴ آهنگ، بیش از هر خوانندهٔ مرد دیگری در «جدول موسیقی رقص بیلبورد» آهنگ شمارهٔ یک دارد و. به انریکه ایگلسیاس لقب سلطان لاتین پاپ و سلطان موسیقی رقص رادادهاند.
آغاز فعالیت
کم اتفاق میافتد که بچههای خوانندگان معروف بتوانند از زیر سایه سنگین والدین شان بیرون بیایند و بدون کمک آنها درعالم موسیقی شهرتی به هم بزنند. اما این گفته «گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل» استثناهم دارد. این استثناء از جنس اسپانیایی است. داستان از این قرار است که انریکه وقتی برای اولین بار پشت میکروفن رفت هیچکس نمیدانست که این جوان جذاب و مو مشکی با خالی کوچک در صورتش، پسر خولیو ایگلسیاس، خواننده معروف اسپانیایی است، به خصوص از این جهت که پسر اوایل برای اینکه سایه پدرروی سرش سنگینی نکند. ایگلسیاس پسر خوانندهٔ معروف اسپانیایی خولیو ایگلسیاس و روزنامه نگار فیلیپینی، ایزابل پریسلر است. او در مادرید اسپانیا به دنیا آمد و والدین او وقتی سه ساله بود، از هم جدا شدند. تا زمانی که پدر بزرگش دکتر خولیو ایگلسیاس پوگا به دست افراد اتا باسک ربوده شد. هر چند که پدر بزرگ دست آخر به سلامت نجات پیدا کرد اما همین آدم ربایی موجب شد تا مادرشان آنها را برای امنیت بیشتر نزد پدر به آمریکا در میامی، فلوریدا بفرستد تا با پدر خود زندگی کند. این نقل مکان باعث شد تا انریکه عملاً در سه فرهنگ مختلف اروپایی، آمریکایی و هیسپنیک بزرگ شود که همین امر بعدها هم در موسیقی او رد پای خود را به جای گذاشت. با این حال پدرش به ندرت در خانه بود و او توسط دایهای به نام الویرا الوارز پرورش یافت؛ و به مادر خود در هر تابستان سر میزد.
در میامی، ایگلسیاس از نعمت و تجمل فرزند یک میلیونر بودن لذت میبرد ولی بعدها ذوق و قریحهٔ خود را برای چیزهای سادهتری توسعه داد، حقیقتی که بعدها نمای کنسرت او را با ظاهر شدن در البسهٔ ساده مانند تی شرتهای نخی سپید و جین جلوه گر شد.
ورود به وادی خوانندگی
اولین قدمهای انریکه برای پا جای پای پدر گذاشتن در زمان نوجوانی شروع شد، نوشتن ترانه و بعد هم قرار گرفتن پشت میکروفن، البته بدون این که والدینش بویی از این جریان ببرند.
در هنگامیکه در دانشگاه میامی، مشغول به تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی بود، تصمیم گرفت حرفهٔ موسیقی خود را دنبال کند اما فاقد سرمایه لازم برای ضبط یک نمونه نوار بود. چون خواسته بود که بلند پروازی خود را از خانوادهاش پنهان نگه دارد از دایه خود، الیوارس، ۲۰۰۰ دلار قرض کرد. نیمه اول دهه ۹۰ پر بود از اجراهای فراوان در استودیوهای مختلف برای تهیه کنندگان موسیقی. آزمایش خوانندگی او را، مدیر برنامهٔ آیندهٔ او، فرمن مارتینز انجام داد و دو ترانه نمونه را ضبط کرد البته نه با نام واقعی بلکه با نام مستعار «انریکه مارتی نز». فرمن مارتینز تحت تأثیر کار انریکه قرار گرفت. این دو ترانه نمونه او را برای شرکتهای مختلف ضبط فرستادند. ماهها بعد، ایگلسیاس قرار دادی با فونوسیوا امضاء کرد و سپس به تورنتو، کانادا رفت تا به دور از هر هیاهو و جنجالی اولین آلبوم جدی خودش را آن هم با نام واقعی اش در کمال گمنامی ضبط کند.
اولین آلبوم
حاصل کار بعد از پنج ماه، در قالب یک آلبوم به نام انریکه ایگلسیاس که شامل ده ترانه به زبان اسپانیایی بود، در سال ۱۹۹۵ به بازار آمد. نتیجه باورنکردنی بود، در عرض سه ماه بیش از یک میلیون نسخه از سی دی به فروش رفت و اولین ترانه آلبوم با نام Se te ne vai به سرعت در بازار موسیقی کشورهای اسپانیایی زبان، تبدیل به ترانه روز آن زمان شد.
جایزه گرمی در دستان انریکه
انریکه با دومین آلبوم به نام Vivir که سه سال بعد از آلبوم اول، یعنی در سال ۱۹۹۸ به بازار آمد، و همچنین فروش بالای آن، انریکه ثابت کرد که تنها به واسطه نام خانوادگی اش به محبوبیت نرسیده است، بلکه این صدا و ترانهها ی اوست که به دل هوادارانش مینشیند. فروش بیش از پنج میلیون سی دی فقط در هفته اول انتشارهم مهر تأییدی بود بر این ادعا.
آلبوم دوم که همانند آلبوم اول به زبان اسپانیایی بود، توانست راه خودش را در بازار موسیقی آمریکا هم باز کند. دیگر زمان آن فرا رسیده بود که انریکه روانه اولین تور دور دنیای خودش شود، تور ی که هم اسم خود آلبوم بود و در ۱۳کشور از آمریکای جنوبی گرفته تا آسیا و اروپای جنوبی برگزار شد. هنوز موفقیتهای آن سال تکمیل نشده بود. بردن جایزه گرمی برای بهترین اجرای پاپ لاتین در همان ابتدای کار انصافاً دلگرمی خوبی برای انریکه جوان به شمار میرفت. دلگرمی ای که آن قدر قوی بود که درهمان سال انریکه سومین آلبوم خودش را به نام Cosas Del Amor بیرون داد.
آهنگ معجزه گر
در سن ۲۳ سالگی انریکه ایگلسیاس در دنیای موزیک لاتین اسطوره بود اما هنوز راه موفقیتش رو در سطح بینالمللی پیدا نکرده بود تا اینکه یه ملاقات تصادفی مسیر حرفهٔ کاریش رو عوض کرد. انریکه ویل اسمیت (بازیگر مشهور آمریکایی) رو در امریکن موزیک اوارد ملاقات کرد. البته قبل از اون ویل اسمیت به یکی از کنسرتای انریکه رفته بود وتحت تأثیر اجرای فوق العادهٔ وی قرار گرفت. اون دربارهٔ پروژهٔ فیلمش به اسم Wild Wild West «غرب وحشی وحشی» با او صحبت کرد و گفت که میخواد واسه فیلمش آهنگ متن بسازه. اون موقع انریکه یه آهنگ به نام بایلاموس داشت که به انگلیسی برای آلبوم جدیدش با نام Enrique ضبط کرده بود. اسمیت از انریکه خواست که بایلاموس رو واسه فیلمش جور کنه.انتشار ترانه Bailamos از همین آلبوم در فیلم «غرب وحشی وحشی» نقطه اوج کارنامه کاری انریکه بود. Bailamos در واقع اولین ترانهای بود که انریکه به زبان انگلیسی میخواند آهنگ مثل اتیش سریعاً همه جا رو فراگرفت و آن چنان به مذاق طرفدارانش خوش آمد که مستقیم در مکان اول چارت موسیقی آمریکا جای گرفت و این آهنگ دروازهٔ موفقیت رو برای انریکه به سمت دنیایی جدید باز کرد و نام انریکه را در کشورهای اروپایی مثل آلمان و انگلستان و همینطور آسیا بر سر زبانها انداخت.
اولین ترانهها به زبان انگلیسی
کمکم قرارداد انریکه با شرکت "فونو ویزاً رو به پایان بود و خیلی از شرکتهای دیگر منتظر اشاره کوچکی از سوی این خواننده جوان و موفق بودند تا پای امضای قرارداد با آنها بنشیند. اما مهمترین چیز برای انریکه هم چنان خواندن به زبان اسپانیایی بود، زیرا که او به هیچ عنوان نمیخواست تنها به زبان انگلیسی ترانههایش را اجرا کند. با تمام این اوصاف، سال ۱۹۹۹ اولین آلبوم انگلیسی زبان انریکه به بازار آمد. آلبومی با ۱۴ ترانه که هم اسم خود خواننده بود: انریکه. روی جلد این آلبوم تصویر چهره انریکه دیده میشد که تی شرت ساده طوسی رنگی به تن داشت. این تصویر ساده و انتخاب اسم انریکه برای آلبوم، انگار نوید انریکه جدیدی را میداد که قدم به دنیای موسیقی انگلیسی زبان گذاشته است. با ترانه دوم همین آلبوم به نام Be with you، انریکه برای بار دوم، رده اول چارت موسیقی آمریکا را به خودش اختصاص داد. آهنگهای Be With You و Rhythm Divine به همراه بایلاموس به صدر چارتهای آمریکا رسیدن و باعث شدند که اولین آلبوم انگلیسی انریکه یه موفقیت بزرگ بشه و بیش از ۱۰ میلیون نسخه فروش کرد و آلبوم انریکه تماماً موفقیت به همراه داشت، هم از لحاظ تجاری و هم هنری؛ که حرفهٔ کاری انریکه را متحول کرد و او را از یک ستارهٔ لاتین به ابر ستارهای بین الملی بدل کرد. البته بازهم این باعث نشد تا او از زبان اسپانیایی دل بکند و چند ترانه از ترانههای همان آلبوم را به این زبان بازخوانی کرد. در این آلبوم انریکه ترانهای را به نام " Could I have This Kiss Forever" به همراه ویتنی هیوستن (اسطورهٔ موسیقی آمریکا) اجرا کرد که در واقع به نوعی از لحاظ اجرا منحصر به فرد بود، زیرا این دو خواننده بدون این که همدیگر را دیده باشند این ترانه را ضبط کردند، انریکه در لس آنجلس و ویتنی هیوستن در هامبورگ! با انتشار این آلبوم انریکه بیش از پیش مشهور شد. با این حال شهرت چیزی است که به گفته خودش هچ گاه او را تحت تأثیر قرار نداده، هرچند که با آن بزرگ شده است. در هر حال داشتن پدری به نام خولیو ایگلسیاس باعث میشود تا دور و بر شما همیشه چند خبرنگار پرسه بزنند! روند موفقیتهای انریکه هم چنان و با هر آلبومی که منتشر میکرد ادامه داشت. او به خوبی توانسته بود خودش را از زیر بار اسم پدر بیرون بکشد و به تنهایی جای خود را در بین خوانندههای مطرح و موفق روز تثبیت کند. هرچند که به گفته خودش بعد از این که جایزه گرمی را برد همه از مقایسه کردن او با پدرش دست کشیدند و به جای آن، انریکه را به چشم رقیبی برای خولیو دیدند. این برداشت از نظر پسر کاملاً بی معنا بود، چون که در هر حال مهمتر ازهمه اینها در نظر انریکه خود موسیقی است.
رابطهٔ گرم با هواداران
اولین اجرای انریکه جلوی ۱۸ هزار نفر را میتوان اولین و بزرگترین تجربهٔ انریکه دانست. انبوه جمعیت در اجرای اولش به او یاد داد چگونه با هوادارانش ارتباط برقرار کند. او رابطهای نزدیک با فنا برقرار کرد تا اینگونه خودش را در حرفهٔ کاریش ثابت کند ارتباط برقرار کردن با هوادارانش زمان زیادی برد، چیزی که اولین بار برای انریکه دشوار بود بعدها برای انریکه غریزه شد به طوری که خاص کردنِ طرفداراش به یکی از مهمترین بخشهای اجراهاش تبدیل شد.
منبع : wikipedia.org
گردآوری : مجله پارس پارمیس